اخبار و مقالات

نقد و بررسی فیلم دکتر استرنج در مولتی ورسی از جنون 2022

۱۴ آذر ۱۴۰۱ 0 1459
توسط : کمیک فارسی

مقدمه: تصور کنید که همگی با هم به یک رستوران رفته ایم و پیش از اینکه غذایمان سر میزمان بیاید می‌خواهیم راجع به غذایمان پیش داوری کنیم، چاشنی‌های این غذا مشخص است: مارول، دکتر استرنج، کارگردانی کار بلد به نام سم ریمی، یک گروه بازیگری محشر و در آخر فیلم نامه‌ای که حکم زیر بنای همه موارد قبلی را دارد. از همین ابتدای نقد باید بگویم که اگر شما فیلم دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون را ندیده‌اید از خواندن این نقد خودداری کنید زیرا مقدار زیادی از داستان فیلم برایتان اسپویل خواهد شد، تا به اینجا با شواهد و مدارکی که در اختیار داریم می‌دانیم که محصول نهایی شگفت انگیز خواهد شد، اما آیا واقعا نتیجه اینگونه شده است؟ آیا مارول و سم ریمی اینبار توانسته اند تا در کنار یکدیگر اثری فاخر مانند مردعنکبوتی 1 و 2 خلق کنند؟ یا نکند حاصل دوباره چیزی مثل آش شلم شوربای مردعنکبوتی 3 شده است و دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون ثابت می‌کند که سم ریمی دیگر توانایی ساختن یک فیلم سوپرهیرویی خوب را ندارد... برای جواب به این سوال در ابتدای این نقد کمی زود است، پس پیشنهاد می‌کنم که با من امیرعلی آصفی در کمیک فارسی همراه باشید تا به جواب سوالتان برسید...

 

باید اعتراف کنم که دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون جزو فیلم های سطح بالای مارول است و در میان تمامی فیلم های سطح بالای مارول مسیر سخت تری را برای رسیدن به این جایگاه طی کرده است، زیرا دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون از ابتدای روند شاخته شدنش هم ناهواری های بسیاری را تجربه کرد و در نهایت به اینجا رسید. فیلم نامه این فیلم بار ها مورد تغییر و بازنویسی قرار گرفت، در میانه ساخته شدنش حتی یک کارگردان عوض کرد و حتی جالب است بدانید که آنتاگونیست فیلم هم از روز اول قرار نبود اسکارلت ویچ باشد، پس وقتی می‌گویم "مسیر سخت" حرفم را باور کنید! از نظر فروش و گیشه هم دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون را می‌توان اثر موفقی دانست، حتی شاید بتوان گفت که اگر تاپ گان 2 در زمان دیگری اکران می‌شد شاید دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون حتی می‌توانست جایگاه اول باکس آفیس را نیز تصاحب کند.

مارول از فیلم  سینمایی اونجرز: جنگ های بی نهایت به بعد شروع متفاوتی را در فیلم هایش کلید زد، به خاطر دارید؟ فیلم از حمله تانوس به سفینه حامل مردم ازگارد و قتل عام آنها + لوکی آن مقابل چشمان برادرش ثور شروع شد. تا آن زمان چنین آغاز مهیج و ناگهانی ای را در فیلم های مارول ندیده بودیم و در واقع جنگ های بی نهایت آغاز یک مدل جدید از فیلم های دنیای سینمایی مارول بود. می‌توان گفت که فیلم دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون هم از همین مدل جدید پیروی می‌کند، مخصوصا از لحاظ صحنه آغازینش، در واقع دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون حتی به مراتب از جنگ های بی نهایت هم طوفانی تر و غیر قابل پیش بینی تر آغاز می‌شود! فیلم واقعا آغاز غافلگیر کننده ای دارد، در صحنه آغازین فیلم ما شاهد فرار دو نفر از دست یک موجود عجیب و غریب هستیم، در شات بعدی پی می‌بریم که یکی از آنها دختری نوجوان است که تابحال با او آشنایی نداشته ایم و در شات بعدی می‌بینیم که آن نفر دیگر هم دکتر استرنج است... اما نه یک دکتر استرنج آشنا، نه آن دکتر استرنجی که همگی به خاطر داریم. اما این آغاز ناگهانی به همینجا هم ختم نمی‌شود و در ادامه می‌بینیم که این دکتر استرنج جدید حتی برای نجات دادن دنیا حاضر است تا پا بر روی اصول انسانی بگذارد و جان آن دختر نوجوان را هم در این راه فدا کند اما... خوشبختانه مرگ مجالش نمی‌دهد! آن موجود عجیب و غریب دکتر استرنج را می‌کشد و ناگهان آن دختر نوجوان هم بوسیله یک پورتال به جایی دیگر منتقل می‌شود و بعد...بوم... دکتر استرنج آشنای خودمان از خواب بیدار می‌شود. شاید بتوانم به جرات بگویم که این بهترین آغاز یک فیلم، در تاریخ فیلم های ساخته شده در دنیای سینمایی مارول بود. یک آغاز مهیج و سینمایی با یک توییست عالی در همان ابتدایش، آغاز فیلم شما را به شک می‌اندازد، باعث می‌شود از خودتان بپرسید چیزی که دیدید واقعا چه بود؟ آیا واقعا تمام این ها یک کابوس بود؟ سرنوشت آن دختر چه می‌شود؟ مگر می‌شود که دکتر استرنج دیگری هم وجود داشته باشد و شما شاهد مرگش بوده باشید؟... آغاز فیلم تمامی این سوالات را در ذهن بیننده مطرح می‌کند و باعث می‌شود تا در ادامه فیلم برای یافتن پاسخ این سوالات بیننده هیجان زده تر هم بشود. بله... شاید واقعا سم ریمی هنوز هم که هنوز است بلد است تا چطور از "سینما" به نفع فیلمش استفاده کند.

اما دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون و سم ریمی فقط در صحنه آغازین نیست که در فیلم های دنیای سینمایی مارول دست به ساختار شکنی زده اند، در اکثر فیلم های دنیای سینمایی مارول یا شاید حتی بتوانیم بگوییم فیلم های ژانر سوپر هیرویی ما از ابتدا با یک داستان سر راست طرف هستیم، تولد یک پروتاگونیست، پی بردن او به مسئولیت ها و نقشش در دنیای اطرافش، پیدا شدن سر و کله یک آنتاگونیست و در نهایت طی کردن یک مسیر برای تقابل این دو با یکدیگر و در نهایت پیروزی پروتاگونیست قصه. شاید از اکثر آدم های بی علاقه و ایراد گیر اطرافتان هم اگر بپرسید که "چرا فیلم های ابرقهرمانی را نگاه نمی‌کنی؟" همین مسئله ای که برایتان گفتم را در جوابتان می‌گوید و بحث خاتمه میابد. اما خب تمام اینها تا قبل از فیلم دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون بود... سم ریمی با فیلم جدیدش این خط داستانی تکراری اکثر فیلم های ابرقهرمانی را تا حد ممکن خم کرده است و محصولی جذاب تحویل بیننده اش می‌دهد. در این فیلم خبری از یک آنتاگونیست خبیث و جدید نیست، شما در این فیلم با عده ای شخصیت آشنا، چند شخصیت جدید و مقدار زیادی از غافلگیری طرف هستید. در دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون ممکن است در یک لحظه شما با عده ای شخصیت جدید آشنا بشوید و درست در شات بعدی شاهد مرگ آن شخصیت ها باشید! فیلم هر لحظه شما را سورپرایز می‌کند، تا دقیقه های پایانی اش شما نمی‌توانید پایان آن را حدس بزنید. همین موضوع فیلم را بسیار بسیار جذاب تر از چیزی که انتظار می‌رفت کرده است، در واقع سم ریمی دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون را مانند یک گیم آف ترونز کوچک ساخته است، داستانی پر از فراز و فرود و غافلگیری که شما در طول تماشای آن دلتان برای شخصیت محبوبتان شور می‌زند!

همانطور که گفتم اگر یک لحظه تمامی جنبه های کمیک بوکی دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون را نیز کنار بگذاریم و فقط از منظر سینمایی به این فیلم نگاه کنیم باز هم با یک فیلم سطح بالا طرف هستیم. سم ریمی در دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون آمده است تا متفاوت بودن یک اثر سوپرهیرویی را به بینندگان و منتقدان سختگیر آثار مارول نشان بدهد، او به خوبی سینمای وحشت را با ژانر سوپر هیرویی مخلوط کرده و در این راه حتی به بزرگان این ژانر نیز ادای احترام کرده است، دوربین سم ریمی در این فیلم علناً با کات ها و زوم های عجیب و غریبش به بنیان گذار سینمای وحشت یعنی آلفرد هیچکاک ادای احترام می‌کند و بدون شک جذاب ترین فیلم ترسناک/سوپر هیرویی ساخته شده تا به امروز را به بیننده نشان می‌دهد. ریمی در دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون یک فضای "هک اند اسلش" جالب به فیلم افزوده است که تاکنون کم تر در فیلم های دنیای سینمایی مارول نظیرش را شاهد بوده ایم، سم ریمی در این فیلم عبایی از نشان دادن صحنه های خشن و مملو از خون و خونریزی به مخاطبش ندارد، عبایی از بکار بردن صحنه های Jump Scare در یک فیلم مارولی ندارد و به نظر من همین عناصر کوچک به او کمک کرده اند تا از شخصیت اسکارلت ویچ یه آنتاگونیست ترسناک بسازد. صحبت از آنتاگونیست شد، شاید بتوان گفت که الیزابت اولسن در نقش اسکارلت ویچ در این فیلم در چندین صحنه به بهترین بازیگر فیلم تبدیل می‌شود. در واقع فیلمنامه به گونه ای این اجازه را به الیزابت اولسن داده است تا قسمت اعظمی از بار احساسی فیلم را به دوش خود بکشد و باید اعتراف کنم که او عالی از پس این کار بر آمده است. در واقع دوست دارم من هم در این نقد حرف عده ای از منتقدان محبوب خودم که دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون را نقد کرده اند را تکرار کنم و بگویم که بازی الیزابت اولسن در این فیلم برای هر بازیگری مانند یک کلاس بازیگری است. همانطور که پیش تر هم گفتم به لطف چاشنی های ژانر وحشت در این فیلم زوم های عمیقی را بر روی چهره شخصیت های داستان شاهد هستیم و کافی است در طی این صحنه ها به عمق چهره الیزابت اولسن دقت کنید، او با بازیگری محشر خودش توانسته تا بیش از هر فیلم دیگری که در گذشته در آن نقش اسکارلت ویچ را ایفا کرده است در دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون به این شخصیت روح و جان ببخشد و بدون شک به بهترین شکل فراز و فرود های شخصیت واندا را به مخاطبش نشان می‌دهد. اولسن از واندا در این فیلم آنتاگونیستی می‌سازد که در حالی که از آن وحشت دارید اما در عین حال با او و تنهایی درونش هم دردی می‌کنید و دوست ندارید تا در پایان داستان به سرنوشتی مشابه با آنتاگونیست های فیلم های گذشته مارول دچار بشود، اسکارلت ویچ این فیلم یک شخصیت شیطانی ترسناک دوست داشتنی است.

اما باید بگویم که تا این حد عالی بودن شخصیت اسکارلت ویچ کاملا هم به فیلم کمک نکرده و برای دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون یک چاقوی دو لبه بوده است. در واقع اسکارلت ویچی که ما در این فیلم می‌بینیم در عین عالی بودن باعث شده تا شخصیت اصلی و پروتاگونیست فیلم یعنی دکتر استرنج کم رنگ تر از آنچه باید و شاید دیده بشود، البته که بندیکت کامبربچ در این فیلم هم مانند آثار گذشته مارول به بهترین شکل نقش دکتر استیفن استرنج را ایفا کرده است اما فیلم نامه با بال و پر بخشیدن زیادی به اسکارلت ویچ باعث شده است تا نتواند صد درصد دکتر استرنج را در این فیلم ببینیم. شاید اگر فیلمنامه کمی بیشتر بجای واندا بر روی دکتر استرنج تمرکز می‌کرد نمی‌توانستم این ایراد را از فیلم بگیرم اما واقعا در لحظاتی از فیلم ممکن است شما هم مثل من یادتان برود که مشغول تماشای یک فیلم "دکتر استرنج" هستید. ایراد بزرگ دیگری که می‌خواهم از فیلم بگیرم، استفاده نکردن از پتانسیل بسیاری از شخصیت هایی است که در طول فیلم با آنها آشنا می‌شویم، اللخصوص گروه ایلومیناتی. ممکن است اینکه ما با اعضای ایلومیناتی تا این حد گذرا و مناسبتی آشنا شدیم در آینده دنیای سینمایی مارول به نفع فیلم های بعدی تمام بشود اما در این فیلم واقعا پتانسیل این گروه حیف شده است. برای مثال فیلم نامه می‌توانست مقداری بیشتر به شخصیتی مثل پرفسور ایکس بپردازد و شکل کنونی اش را نیز حفظ کند. اما متاسفانه دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون کاری نمی‌کند که طرفداران دنیای کمیک با دیدن گروه ایلومیناتی آنطور که انتظار داشتند ارضا بشوند و از شخصیت های بزرگی مثل رید ریچاردز، بلک بولت و یا پرفسور ایکس فقط استفاده ابزاری می‌شود و بس. و اما باز هم شاید اگر بخواهم به بزرگترین نقطه ضعف فیلم اشاره کنم، فیلم نامه آن است، پیش تر از ایرادات کوچک و قابل گذشت فیلم نامه گفتم اما بزرگترین این ایراد ها به نظر من انگیزه واندا برای تبدیل شدن به یک شخصیت خبیث است. در حقیقت در دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون فیلمنامه نویس نام آشنای سریال لوکی کار ضعیفی را ارائه نداده است اما به هیچ وجه نمی‌تواند تا انتهای فیلم دلیل تبدیل شدن واندا به یک آنتاگونیست را به بیننده بفهماند. در واقع درون فیلمنامه اصلا این حجم از غم و اندوه واندا برای از دست دادن ویژن و همچنین تبدیل شدنش به یک والد برای فرزندان خیالی اش به بیننده منتقل نمی‌شود و در نهایت محصول نهایی چیزی بجز یک آنتاگونیست وحشتناک با یک انگیزه نه چندان قابل فهم از آب در نیامده است. از این ایراد ها که بگذریم فیلم دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون شخصیت های جدید جالبی مانند آمریکا چاوز هم به بیننده معرفی می‌کند و درست مانند سال های آغازین دنیای سینمایی مارول به بیننده نوید یک آینده روشن به کمک تمامی این شخصیت های تازه وارد را می‌دهد. همچنین اگر باز هم بخواهم یکی از موارد مثبت دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون را از نظر فنی بگویم جلوه های ویژه و صحنه های اکشن این فیلم هستند، فیلم اصلا مانند اکثر فیلم های ابرقهرمانی از جلوه های ویژه شلوغ برای صحنه های اکشنش استفاده نکرده است و نتیجه این امر صحنه هایی پر از رنگ و لعاب های زیبا شده است که به هیچ وجه به زبان عامیانه "تابلو" نمی‌شوند تا انتهای فیلم به هیچ وجه تکراری نمی‌شوند.

حرف آخر: همانطور که در طول نقد گفتم " دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون" به هیچ وجه یک فیلم کامل و بدون ایراد نیست. اما این حرف به این معنی نیست که با یک فیلم ضعیف یا حتی یک فیلم متوسط رو به پایین طرف هستیم. دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون هر چه هست خوبی هایش بر بدی هایش می‌چربد و حتی ارزش چند بار دیدن را نیز دارد. قطعا اگر مارول کمی بیشتر به فیلمنامه دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون می‌پرداخت اکنون در انتهای این نقد می‌گفتم که با یک شاهکار طرف هستیم اما هنوز هم که هنوز است این فیلم یک اثر سوپر هیرویی (متفاوت/مهیج/ترسناک/ساختار شکن) است که قطعا ارزش بالایی دارد. سم ریمی در جایگاه کارگردان بدون شک در این فیلم می‌درخشد و ثابت می‌کند که بعد از آثار ضعیفی همچون فیلم بلک ویدو و یا فیلم اترنالز مارول هنوز هم می‌تواند به کمک کارگردانان کاربلد دنیای سینمایی اش را حفظ کند و تمامی افت های گذشته اش را نیز جبران کند. در انتهای این نقد می‌خواهم دقیقا برعکس حرفی که در انتهای نقد فیلم اترنالز گفتم را بگویم، فیلم دکتر استرنج در مولتی ورس و جنون برخلاف فیلم اترنالز که برای دنیای سینمایی مارول مانند یک زنگ خطر بود یک امید تازه برای فیلم های مارول در آینده است و در عین اینکه داستان دست و پا شکسته اما جالبی را روایت می‌کند باعث جرقه زدن یک امید بزرگ در دل های ما برای پروژه های آینده مارول می‌شود. آقای ریمی، از شما ممنونیم.

 

امتیاز: 7 از 10

نویسنده: امیرعلی آصفی

      

 

 

 

اشتراک خبرنامه

برای دریافت آخرین اخبار کمیک ایمیل خود را وارد کنید