جانی بلیز زندگی کاملی دارد: یک همسر و دو فرزند، یک شغل در یک تعمیرگاه خودرو و یک جامعه شهری کوچک که از او حمایت میکند... اما جانی وضعیت خوبی ندارد. او هنگام خواب کابوس هیولاها و وقتی بیدار است توهمات خونینی را میبیند. این زندگی کم کم دارد شبیه به یک زندان میشود. و روحی در او وجود دارد که التماس میکند بیرون بیاید! روح سوار با روح انتقام بازمیگردد!
برای ثبت نظر ابتدا به سایت وارد شوید!